۱) چند سال است که سندرم تولد، یکی-دو هفته قبل از سالگشت تولدم عود میکند و بعد از مشاهده و لمس اولین کادو از بین میرود! عوارض جانبیاش فکر و خیال است و کمی هم دلمُردگی. فکر و خیالِ گذشته، حال و آینده. به این فکر میکنم که سال پیشش، سال بعدش را چطور میخواستم و چیزی که الان در عالمِ واقع هست، چقدر به چیزی که فکر میکردم میبایست و میتواند باشد شبیه است؟ چقدر مطلوبِ سال گذشتهام کماکان مطلوب است و چقدر نیست؟ و آخرش هم نتیجه میگیرم که چقدر همهچیز مدام تغییر میکند و چقدر باید کاربلد باشی تا از پس اینهمه جابجایی و تغییر بر بیایی. تغییراتی که الزاما همیشه بد یا خوب نیستند و فقط گذر زمان است که ماهیتشان را معلوم میکند. ادامه خواندن “چیزهاییکه مهماند”